درنهایت، مرحله تجاریسازی اختراعات اهمیت دارد. زیرا تازمانی که یک اختراع به محصولی قابل معامله تبدیل نشود، تأثیری در رشد کشور نخواهد داشت. بنابراین نتایج تحقیقات و پژوهشها باید به محصولاتی تبدیل شوند که در زندگی مردم، امنیت ملی و اقتصاد کشور اثرگذار باشند. از این رو نباید رشد و شتاب علمی را صرفا به تولید مقاله و کتاب محدود کنیم.
بنابراین رشد علمی کشور زمانی بهصورت عملی تحقق مییابد که تحقیقات دانشگاهی و پژوهشهای ملی معطوف به مسائل واقعی کشور باشند. البته این بهمعنای تعطیلی تحقیقات بنیادی نیست. دانشگاههای پیشرو مانند تهران و امیرکبیر میتوانند به تحقیقات بنیادی بپردازند اما بخش عمدهای از پژوهشها باید درراستای حل مسائل کشور باشد. در اسناد بالادستی نیز پیشبینی شده سهم تحقیق و توسعه از تولید ناخالص داخلی کشور باید به ۴درصد برسد.دربرخی اسناد دیگر این سهم بین۱ تا ۲درصد ذکر شده است. در برخی کشورها این رقم به ۶ تا ۷درصد نیز میرسد. بر همین اساس بایدهزینههای غیرضروری را شناسایی و حذف کنیم تا منابع مالی بهسمت پژوهش هدایت شوند. لازم است یارانهها هدفمندتر شوند و اقتصاد یارانهای به اقتصادی بهینه تبدیل شود تا بتوان منابع حاصل را به بخشهای حساس و حیاتی مانند امنیت، پژوهش،آموزش وسلامت اختصاص داد. اینکه این تحول بهصورت پلکانی یاناگهانی رخدهد،وظیفه اقتصادداناناست اما درمجموع بایدمصرف رابهینه ومنابع رابهسمت اولویتهای ملی سوق داد. یکی از مهمترین اولویتهای کشور، رشد علمی و تحقیقاتی است چراکه در شرایط کنونی، علم نوعی قدرت محسوب میشود. حتی درجنگ ۱۲روزه نیز مشخص شد که علم وفناوری قدرت بالایی دارند.درحوزههایی مانندفناوری موشکی که پیشرفت داشتیم، توانستیم پاسخگو باشیم اما دربخشهایی که از نظر علمی حرفی برای گفتن نداشتیم، دچار ضعف شدیم.